بذار فکر کنم !

نظرات , انتقادات و عقاید من !

بذار فکر کنم !

نظرات , انتقادات و عقاید من !

آخرین نظرات
  • ۱۲ تیر ۹۵، ۱۸:۳۶ - مستر طلبه
    احسنت

واقعا بین بد و بدتر باید بد را انتخاب کرد ؟ یعنی عاقلانه هست که بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنیم؟

چرا اصلا باید بین بد و بدتر یک مورد رو انتخاب کنیم . مگه حتما باید بریم سمت بدی که باید یکی رو انتخاب کنیم . پس قدرت انتخاب و اختیار رو خدا واسه چی بهمون داده ؟

ما الان داریم تو زمانی زندگی میکنیم که باید یکی از مهره های شطرنج بشیم ! شاید یکی شاه باشیم یکی سرباز ولی ...

ولی بازم مهره هستیم :)


کمپانی های بزرگ (حالا تو هر زمینه ای) دارن رقابت میکنن که یکیشون نظر مشتری رو جلب کنه غافل از اینکه بدونیم انتخاب هرکدومشون انتخاب بین بد و بدتر هست :(

باید گریه کرد به حال چنین وضعی . مصرف گرایی همون چیزی که اسلام به شدت مخالفه باهاش ولی چه میشه کرد .

یک مثال

نظر شما را به یک انتخاب بین بد و بدتر جلب می نمایم :

Apple 6 یا Galaxy S6

جالبه نه ؟ یعنی حتما ما باید گوشی هوشمند داشته باشیم ؟ بعدش چی ؟

معلومه بعدش باید اپلیکیشن های هوشمند داشته باشی :)

بعدش چی ؟

باید ساعت های عمرت رو صرف کنی باهاشون و سرگرم باشی . یه مهره باشی بدون اینکه خودت بدونی :(

بعدش باید یه بسته اینترنت پرسرعت داشته باشی از کدوم اپراتور ؟

ایرانسل بهتره

نه رایتل خوبه

نه منطقه ما همراه اول

خب حالا یکی رو انخاب کن دیگه :) چه فرقی داره مهم اینه که عمرت رو بگذرونی .


اونم چه ساعت هایی :(

این پیشرفتمون داره کم کم ترسناک میشه . تازه داریم مثل خارجی ها :) میشیم . دنیاگرایی .


۱۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۲
امین

خب بلاخره فصل امتحانات رسید و همان حرفای همیشگی , ایندفعه دیگه می ترکونم  , دیگه تمام تلاشم رو میکنم و ...

دیگه خودم از این حرفا خندم میگیره :)) لامصب انگار همین دیروز اول دبیرستان بودم که از این حرفا میزدم چشم بهم زدم دانشگاهم هم داره تموم میشه بازم این حرفا تموم نشد . (البته نسبت به گذشته بهتر بوده :))

هرجور حساب میکنم میگم اگه اونکارو میکردم و از این حرفا الان به چه جاهایی می رسیدم (از این چیزایی که همه میگن تو ذهنشون )

حالا یه بار حساب کردم گفتم اگه الان اینکارو بکنم بازم یه چیزی میشم :))

خلاصه این جمله به معنای واقعی واسم روشن شد (یادم نیست از کدوم دانشمنده :) )

آدم ها شکست نمی خورند فقط تلاششان را متوقف می کنند .


دیگه خودتون قضاوت کنید :) به کجا ها میشه رسید . . .


۵ نظر ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۹
امین
شاید اینکه الان در چه وضعیت مالی قرار داشته باشیم به چند عامل بستگی داشته باشه عواملی همچون : شانس , خانواده ای پولدار , تلاش خودمان .

بگذریم از این قضیه که روزی انسان دست خداوند هست و در قرآن گفته شده که به هرکس که بخواهیم روزی بیشمار می دهیم .

اما کدام یک از روش های بالا می تواند زندگی ما را تغییر دهد؟ درچه جهتی ؟ در جهت مثبت یا منفی تغییر میدهد ؟
یه نگاهی به اطرافیان و دوستان و آشنایان میندازم و واسه خودم تحلیل میکنم :)) البته کسایی که هم سن خودم هستن رو بیشتر نگاه میکنم .

پسر فلانی (فامیل) که پدرش پولداره و پدرش همه چیز در اختیارش قرار داده اما خیلی آدم خوبیه و اصلا باعث نشده غرور ورش داره .
دوستم که بازم پدرش پولدار اما به قول خودش (همیشه سر این کلمه تاکید میکنه ) من واسه پدرم کار میکنم نه با پدرم تا بتونم خرج خوشی هام رو در بیارم .انواع خوشی ها در زمینه های غیر مجاز رو انجام میده :))
دوستم که دیر به دیر میبینمش و همش سرکار هست تا بتونه تازه اون پول توجیبی که بابام بهم میده رو به زور در بیاره :))) اما هر وقت میبینمش سعی میکنم ازش یه چیزی یاد بگیرم !!
پسر فلانی (فامیل) مثل نفر بالایی که مثال زدم با این تفاوت هر وقت می بینمش سعی میکنم دهن به دهن نشم باهاش :))
خودم ! دنبال کار میگردم ! (واسه شرایطی که من دارم زیاد کار هست اما واسه خانوم با فن بیان بالا و ظاهری آراسته :))
دوستم مشابه خودم با این تفاوت که دنبال کار نمیگرده و نیازی به کار کردن هم نداره :))

هرجور حساب میکنم و میخوام به خودم بفهمونم که پول باعث خوشبختی هست انصافا واسم قابل قبول نیست !
اما چه کنیم پوله دیگه ! مگه میشه خوشبختی نیاره ؟ اگه پول خوشبختی نمیاره پس چی خوشبختی میاره که خیلی از آدم های پولدار هم حس میکنن خوشبخت نیستن ؟
شاید خوشبختی همین لحظه ای هست که داریم زندگی میکنیم و وقتی میگذره و یاد گذشته میوفتیم میگیم یادش بخیر . . .
۲۵ نظر ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۴۸
امین

حتما تا حالا شنیدید که بعضی از شهر های استان خوزستان منطقه آزاد شده و اهواز هم در شعاع مجاز بودن تردد ماشین های پلاک مناطق آزاد هست .

از پر شدن ماشین هایی که هر چقدر زور میزنم اسمشون رو بخونم از روی صندوق عقبشون در خیابان های مناطق به اصطلاح بالاشهر بگذریم .

چند شب پیش بعد از بازگشت از مراسم عروسی (جای شما خالی) قرار بود یکی از نزدیکان رو به منزلشون برسونیم که ناگهان به یک خیابان رسیدیم که دیدیم ساعت 2 شب جمعه جمعیت زیادی جمع شدن در پیاده روی خیابان و ماشین های پلیس برخی از تقاطع ها رو بسته بودن !!

(انتظار نداشته باشید این داستان ها رو تو اخبار یا روزنامه ها ببینید . شاید شنیدنش واسه شما عجیب باشه ولی واسه اهالی این مناطق عادی هست)

تا اومدیم بگیم جریان چیه به این فامیلمون خودش شروع کرد به گفتن :

آخرشب ها این ماشین های مدل بالا کورس میزارن و با سرعت بالایی که دارن خدایی نکرده اگه یه عابر از خیابون رد بشه میزنن بهش و پودر میشه و کسی هم دستش به جایی بند نیست . (ظاهران این اتفاق چند باری افتاده )

درهمون موقع هم یکی از همین ماشینها از کنارمون رد شد با صدای ویــژژ اونم ساعت 2 شب .

بله درسته ! کسی زیر ماشین های مدل بالا له بشه دستش به جایی بند نیست !

:(

:)

:|

۷ نظر ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۱۰
امین
خیلی وقتا آدم تو زندگی احساس میکنه یه نیرویی مانع انجام کارش میشه . یه نیرویی که خود به خود جلوی جور شدن کارت رو میگیره .
منم زیاد واسم از این داستان ها پیش اومده اما شاید خودم حواسم نبوده یا اصلا متوجه این قضیه نشدم . ولی این بار آخری که این موضوع واسم پیش اومدم به وضوح حس کردم که یه نیرویی مانع انجام شدن این کار شد .
قضیه به چند سال پیش برمیگرده که الان چند وقتی هست که فهمیدم بله !! اگه اونموقع این کار انجام می شد لطمه بزرگی به زندگی و آخرتم می خورد .
هرچقدر هم که ما بنده های گناهکاری باشیم ولی بازم خدا ما رو تنها نمیذاره . کاش ما هم تو زندگیمون همیشه یادمون باشه که خدا حواسش به ما هست .
کاش این جریان همیشه تو ذهنم بمونه و تازگی داشته باشه و هیچ وقت عادی نشده !
اگه بشه همیشه حس کرد خدا به ما توجه داره چی میشد :))
۴ نظر ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۴۹
امین
داشتن جامعه تحصیل کرده خوبه اما نه به هرقیمتی . داریم در زمانی زندگی میکنیم که دانشگاه صرفا به یک مکان برای کسب درآمد تبدیل شده  ! الان دیگه به حدی رسیده که بنر های تبلیغاتی خیابون ها که مثلا تبلیغ چیپس و پفک بوده ور داشتن بنر دانشگاه اون شهر رو گذاشتن بجاش !! خودم دیدم به دفعات :(
درسته که دانشگاه داریم تا دانشگاه ولی اونی هم که در یک دانشگاه رده پایین پذیرفته شده حقش نیست ناخواسته چند سال از عمرش رو بیهوده بگذرونه فقط بخاطر یه برگه که اسمش مدرک هست .
از اون که بگذریم کاش این فرهنگ جا بی افته که یک نفر میخواد لیسانس یا فوق لیسانس یا بالاتر بگیره قرار نیست بمونه تا تمام این مراحل تموم بشه و بعد در سن 27 سالگی یهویی وارد اجتماع بشه و ازدواج بکنه و استخدام دولتی بشه !
حتی اگه قرار باشه همه بعد از فارغ التحصیل شدن برن سرکار مرتبط با رشته ای که تحصیل کردن (اگه!) بازم درست نیست بخوایم منتظر بمونیم تا تمام این مراحل بگذره تا بخوایم دل به کار بدیم و شروع به کار کردن کنیم و دیگه دستمون رو از جیب مبارک پدر جان در بیاریم :)
متاسفانه اینقدر ظرفیت دانشگاه ها زیاد شده که در آینده ای نه چندان دور بعید نیست هر نفر همزمان در چند رشته تحصیل کنه فقط بخاطر اینکه صندلی ها خالی نمونه و بازم بشه از اون صندلی های دانشگاه پول بیشتری در بیاد اونم بدون اینکه کوچکترین چیزی یاد بگیریم .
و در آخر هم کاش همین قدر که دانشگاه پول میگیره از دانشجو یکم در حقش کم لطفی نکنه تا اگه کسی میخواد این وسط برخلاف دیگران رفتار کنه و احیانا بخواد از این وقتی که میزاره یک مقداری (خیلی کم) چیزی یاد بگیره و نخواد فقط نمره و مدرک بگیره بتونه استفاده ببره و مجبور نباشه تا هم رنگ جماعت بشه :)

۱۱ نظر ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۱۹
امین